๑۩۞۩๑ Bachehaye Baran ๑۩۞۩๑

جملات بسیار زیبای بارونی

کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم

کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .

.

.

.

روزای بارونی قطره های بارون رو بشمار

اگه بند اومد روی رفاقت من حساب کن ، نه کم میاد و نه بند میاد . . .

.

.

.

به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی

گرچه پاییز نشد همدم و همسایه من / به که گویم که تو باران زمستان منی . . .

.

.

.

میدانم که می مانی و از قلبم بیرون نمیروی

پس لااقل باران را بهانه کن ، دارد باران می آید . . .
یه عالمه اس ام اس بارونی در ادامه مطلب

به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . . .

.

.

.

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!

.

.

.
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است که می گویم:

من تنها نیستم , تنها منتظرم

.

.

.

پنجره ی باران خورده ات را باز کن

چند سطر پس از باران

چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده

دلم برایت تنگ است

.

.

.

همچون باران باش ، رنج جدا شدن از آسمان را در سبز کردن زندگی جبران کن . . .

.

.

.

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد

ولی باران نمیدانند که من دریایی از دردم

به ظاهر گرچه میخندم ولی اندر سکوتی تلخ میگریم . . .

.

.

.

اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند . . .

.

.

.

بغضهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد

صدای خسته ی قلب من است که از چشمان آسمان بیرون میریزد . . .

.

.

.

مثل باران چشمهایت دیدنی است /٬ شهر خاموش نگاهت دیدنیست

زندگانی معنی لبخند توست /  خنده هایت بی نهایت دیدنیست . . .

.

.

.

اگر میدونستی چقدر دوستت دارم

برای اومدنت بارون رو بهانه نمیکردی

رنگین کمان من

.

.

.

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست

درمان درد من ، باران ِ نم نم نیست . . .

.

.

.

باران ، یا دوشِ آب ، چه فرقی می‌کند؟

وقتی عاشقی ، زیرِ هیچ‌کدام ، آواز نخواند . . .

.

.

.

شیشه پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟

.

.

.

چشمهای من از دوریت کنون مثل آسمان بارانیست

ابرها میبارند و آرام میشوند اما چشمهایم می بارند و بیقرار تر میشوند

کاش تا ابرها آرام نشده اند بیایی

.

.

.

باز باران آمد

از هوا یا ز دو چشم خیسم؟

نیک بنگر!

چه تفاوت دارد . . .

.

.

.

خدا ابر رو به گریه میاره تا گلها بخندن، پس هر وقت بارون آمد یادت نره بخندی . . .

.

.

.

علم ثابت کرده که شکر در آب حل میشه

پس هیچ وقت زیر بارون نرو ، چون شیرین ترین دوستم را از دست می دم !

.

.

.

باران که می بارد تو در راهی /  از دشت شب تا باغ ِ بیداری

از عطر عشق و آشتی لبریز /  با ابر و آب و آسمان جاری

تا عطرِ آهنگ تو می رقصد /  تا شعر باران تو می گیرد . . .

.

.

.

باران رحمت خدا همیشه می بارد

تقصیر ماست که کاسه هایمان را برعکس گرفته ایم!

.

.

.

قطره بارون ممکنه کوچک دیده بشه ٬ اما یک گل تشنه ٬ همیشه منتظر باریدنشه

یک اس ام اس ممکنه ساده برسه ٬ اما قلب فرستندش خیلی به یادته . . .

.

.

.

چه سنگین گذشت عصر بارانی ام

گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را

گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود

تا حرفهایم

در بستری از بغض بخوابند

.

.

.

حس میکنم روی صورتم دنیا چکه میکند

حس میکنم قطره قطره, نم نمک عاشقم میکنی

بارون که میبارد هوا تر میشود تا تو چشمک بزنی

بارون که میبارد باز با ترانه یا باز بی ترانه من عاشق تر گریه میکنم و رو به آسمان فریاد میزنم

دوستت دارم

.

.

.

وقتی دلم برات تنگ می شه میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم

پس یادت باشه هر وقت بارون میاد دل من برات تنگ شده . . .

.

.

.

باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند

زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید

آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست

.

.

.

زیر باران با یاد تو میروم ، به دنبال جای پای تو

تو را می پرستم من شبانه ، برای لحظه های شادمانه

برای با تو بودن صادقانه ، می آیم من به پیشت عاشقانه

به تو دل بستم من شاعرانه ، اما افسوس از درک زمانه

چه زیباست راز زمانه ، اگر زندگی باشد یک ترانه

.

.

.

مرا چه باک ز باران

که گیسوان تو چتری گشوده اند

مرا چه باک ز مرگ

که بوسه های تو پیغام های قیامند

بدرودهای تو

تکرارهای سلامند

.

.

.

تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد

و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم

تو می ایی و من گل می دهم در سایه چشمت

و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم

.

.

.

بارون و دوست دارم هنوز /  چون تو رو یادم میاره

حس می کنم پیشه منی /  وقتی که بارون می باره . . .

.

.

.

بر سرم

چتر گرفت؛

به تماشا

ایستادند

باران و رهگذران

.

.

.

باران در گلوی من ابر ِ کوچکی ست ، میشود مرا بغل کنی؟

قول میدهم گریه کم کند

.

.

.

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست

.

.

.

یادگاری واسه بارون ، آرزوهایی که خاک شد

وقتی رفتی زیبا ، انگار روح از تنم جدا شد

.

.

.

توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی

ابر باش که منتظرت باشند که ببیاری

.

.

.

عشق لالایی بارون تو شباست ، نم نم بارون پشت شیشه هاست

لحظه شبنم و برگ گل یاس ، لحظه رهایی پرنده هاست

لحظه عزیز با تو بودنه ، آخرین پناه موندن منه

.

.

.

وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای بارون

نوای دل انگیزی شد چه فرقی می کند برگ سبز کدام درختی . . .

.

.

.

با رفیقت مثل چتر رفتار نکن که هر وقت بارون بند اومد ، فراموشش کنی !

.

.

.

میدونی چرا بارون از پشت شیشه قشنگ تره

چون بدون اینکه خیس بشی احساسش میکنی

مثل دیدن گریه کسی که خیلی دوستش داری ، همینطوره مگه نه

.

.

.

این منم پنهانترین افسانه ی شبهای تو / آنکه در مهتاب باران شوق پیدایی نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا کنم / زیر باران نگاهت شعر معنایی نداشت . . .

+ نوشته شده در یک شنبه 6 اسفند 1391برچسب:rain,sms,sms baran,sms barani,sms for rain,sms باران,sms بارونی,sms روز بارانی,sms مخصوص روز بارانی,آف بارانی,آف بارونی,اس ام اس,اس ام اس ابر بارونی,اس ام اس احساسی,بارونی,اس ام اس با موضوع باران,اس ام اس با موضوع باران,اس ام اس بارانی,اس ام اس باران 90,اس ام اس باران و آسمان,اس ام اس بارانی,اس ام اس بارانی عاشقانه,اس ام اس بارون,اس ام اس بارونی,اس ام اس بارونی اسفند ماه 90,اس ام اس بارونی بهمن ماه 90,اس ام اس بارونی دی ماه 90,اس ام اس برای بارون,اس ام اس خاطره بارونی,اس ام اس خنده دار بارونی,اس ام اس خنده دار روز بارانی,اس ام اس خیس بارونی,اس ام اس دلتنگی بارونی,اس ام اس دلتنگی روز بارانی,اس ام اس دلواپسی بارونی,اس ام اس دلواپسی روز بارانی,اس ام اس روز ابری,اس ام اس روز بارانی,اس ام اس زیر بارونی,اس ام اس شعر روز بارانی,اس ام اس شهر بارونی,اس ام اس طنز بارونی,اس ام اس عاشقانه بارانی,اس ام اس عاشقانه بارونی,اس ام اس عاشقونه بارونی,اس ام اس عشق بارونی,اس ام اس عشقولانه بارانی,اس ام اس عشقولانه روز بارونی,اس ام اس غمگین بارونی,اس ام اس مخصوص روز بارانی,اس ام اس معرفت,بارونی اس ام اس و متن مخصوص روز بارانی,اس ام اس ویژه روز بارانی,اس ام اس گریه بارونی,اس باران 90,اس بارونی,اسمس,اسمس بارونی,باراان,باران,باران,اس ام اس بارون و تگرگ باروون,بهترین اس ام اس های بارانی,بهترین پیامک های بارانی,جدیدترین اس ام اس های بارانی دوبیتی,باران دوبیتی,مخصوص باران,روز بارونی,شعر روز بارانی,متن بارونی,متن برای روز بارانی,مخصوص روز های ابری,مخصوص روزهای بارانی,مسیج باران 90,مسیج بارانی,مسیج بارونی,مطلب بارونی,پیامک,پیامک باران 90,پیامک بارانی,پیامک بارونی,پیامک برای روز بارانی,نوید شوریابی,دختر یاران,پسر باران,,ساعت 18:21 توسط نوید شوریابی |

دلــــــــــــتنگم

کاش آدم ها یکم جرات داشتن …

گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،

واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !

دلتـنگـــــم …
هــــــمـــین !
و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد …

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:دلـتنگم,جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:16 توسط نوید شوریابی |

نوروز

دیشب

قدم می زدیم

با خدا

کوچه پس کوچه های خواب را

ماه را پشت سرمی گذاشتیم

تا روشن شدن چشم دنیا

و فوت می کردیم تک تک ستارگان را

تا تولد دوباره خورشید

دیشب بی واسطه

من بودم و او

و دستی که گرفته بود

وجودم را

و بیرون می کشید

مرا از دالان تاریکی

تا دلم روشن و

روشن و

روشن ترشود

دیشب می گفت و می شنیدم و

سرخ می شدم

در شعله شرم

تا مزرعه ی خورشید، ذره ذره ذوب می شدم

گلهای آفتاب گردان دورم حلقه می زدند

دلم روشن و

روشن و

روشن تر می شد

و خدا بود که می خندید

و تنهایم می گذاشت با روز

وزنگ صدایش که بیدارم می کرد:

امروز نوروز است



" منصور عقیلی "

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:نوروز,جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:13 توسط نوید شوریابی |

اس ام اس و جک برای دوستای گلم

     (-_-)/
      )) 
     ((
     _/  _

اس ام اس جدید نداشتم گفتم برات قر بدم شاد شی

.

.

.

.

.

.

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم!

اگه دوست داری سر کوچه وایسا تا ببرمت.

.

.

.

.

.

.

تازگیها توی شهرداری استخدام شدم!

اگه دوست داری سر کوچه وایسا تا ببرمت.

.

.

.

.

.

پیش بینی غضنفر در مورد جام جهانی :

به نظر من تو جام جهانی خارج قهرمان میشه !

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:7 توسط نوید شوریابی |

بــــدون شـــــــــرح!!!

+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 23:1 توسط نوید شوریابی |

جعبه کفش!

 

زن وشوهری بیش از 60 سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.در مورد همه چیز باهم صحبت می کردند وهیچ چیز را از یکدیگر پنهان نمی کردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند ودر مورد آن هم چیزی نپرسد

 

در همه این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود اما بالاخره یک روز پیرزن به بستر بیماری افتاد وپزشکان از او قطع امید کردند.در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع ورجوع می کردند پیر مرد جعبه کفش را آوردونزد همسرش برد

 

پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده است که همه چیز را در مورد جعبه به شوهرش بگوید.پس از او خواست تا در جعبه را باز کند .وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی ومقداری پول به مبلغ 95 هزار دلار پیدا کرد پیرمرد دراین باره از همسرش سوال نمود.

 

پیرزن گفت :هنگامی که ما قول وقرار ازدواج گذاشتیم مادربزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید او به من گفت که هروقت از دست توعصبانی شدم ساکت بمانم ویک عروسک ببافم.

 

پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت وسعی کرد اشک هایش سرازیر نشود فقط دو عروسک در جعبه بود پس همسرش فقط دو بار در طول زندگی مشترکشان از دست او رنجیده بود از این بابت در دلش شادمان شد پس رو به همسرش کرد وگفت این همه پول چطور؟پس اینها ازکجا آمده؟
 پیرزن در پاسخ گفت :آه عزیزم این پولی است که از فروش عروسک ها به دست آورده ام!!!!


+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:جعبه کفش!,داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 22:53 توسط نوید شوریابی |

داستان دوستی!!

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: « امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد».
آنها به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند.
ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد.
او بر روی سنگ نوشت:« امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد .»
دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود پرسید:« چرا وقتی سیلی ات زدم ،بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی ؟» دوستش پاسخ داد :«وقتی دوستی تو را ناراحت می کند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی می کند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند...»

دوستان عزیز نظر یادتون نره!!نیشخند


+ نوشته شده در پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:داستان دوستی,اس ام اس,جک,دلنوشته,پیامبر,عشق,داستانک,بچه های باران,نوید شوریابی,navidshoryabi,20,,ساعت 22:49 توسط نوید شوریابی |